محل تبلیغات شما
احساس میکنم آدم سرسختی هستم

 

شایدم سرسخت نیستم بلکه غرورم زیاده و باعث شده حداقل توی ظاهر کم نیارم

اینکه سال ها سختی بکشی و این سختیا با روح و روانت بازی کنه

آدمای مختلفی بیان و هرکدوم به جای اینکه حالتو بهتر کنن فقط گند بزنن به اعصابت

ولی باز ادامه بدی سخته

تا حالاش که این کارو کردم

ولی میدونی یه جای کار میلنگه

اینکه اون روزایی که درگیر این جنگ مسخره بین خودمو زندگی و بقیه بودم حواسم از یه جای زندگیم پرت شده بود

حواسم اصلا به پدر و مادرم نبود

تا به خودم اومدم دیدم پدرم رفته

رفتنی که برگشتی تووش نیست

هیچ موقع با بابام رابطه عاطفی جالبی نداشتم، و فکرشم نمیکردم که نبودش توی زندگی اینقدر منو دلتنگ خودش کنه

وقتی میری توی عمق این قضیه، که دیگه هیچ موقع تا وقتی زنده ای قرار نیست باباتو ببینی تازه میفهمی این دلتنگی قرار نیست هیچ موقع از بین بره یا کمرنگ شه

اون روزا که بچه بودمو توی خونه ی بابام بودم انقدر مغرور بودم هیچ موقع نمیتونستم باهاش کنار بیام. آخه رفتار من دقیقا به اون رفته بود

خیلی دلتنگشم، کاش اون روزایی که ازش دور بودم بیشتر حواسم به این بود که شاید یه روزی بیاد که دیگه نداشته باشمش

پدرم نوعیدت مبارک! 

 

تو یه فاحشه ای ، فقط همین ...

غرور زیادیشم خوب نیست ...

توی ,جای ,یه ,اون ,روزایی ,بابام ,هیچ موقع ,اون روزایی ,روزایی که ,قرار نیست ,یه جای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها