محل تبلیغات شما



توی عرض چند ماه یهو همه چی عوض میشه

یهو میفهمی شریک زندگیت، همسرت دقیفا توی روزهایی که عزادار پدرت بودی داشته با یکی بهت خیانت میکرده

درد بزرگیه

که از روزهای اول آشنایی، خاطرات و مرور کنی، همه ابراز علاقه ها، دوست دارم گفتن ها و همه خاطرات مشترک رو مرور میکنی و وقتی میای به این قسمتش میرسی؛ نابود میشی.

بعد تازه طرفت فرار رو به جلو انجام میده، به جای اینکه عذرخواهی کنه تازه ازت طلب کار هم هست

حالت به هم میخوره

از خودش، از عکسای پروفایل مذهبیش که معلوم نیست اون عکسارو باور کنی یا کاری رو که کرده

از دوروییش ، اینکه چقدر میتونه دیور حاشا برای بعضی ها بلند باشه

اینکه بیاد قسم بخوره که با طرف در رابطه نیست بعد بیای و ببینی همه آنلاین شدنا و آفلاین شدناشون با همه

کاش منم مثل تو میتونستم همه اخلاقیات رو کنار بذارم و به کل فامیل و خانوادت نشون بدم که چجور آدمی هستی

ولی حیف که واسه من دیگه ارزششو نداری که بخوام خودمو درگیر این چیزا کنم

فقط از خودم ناراحتم که چطور تونستم چند سال از زندگیمو حروم آشغالی مثل تو کنم


احساس میکنم آدم سرسختی هستم

 

شایدم سرسخت نیستم بلکه غرورم زیاده و باعث شده حداقل توی ظاهر کم نیارم

اینکه سال ها سختی بکشی و این سختیا با روح و روانت بازی کنه

آدمای مختلفی بیان و هرکدوم به جای اینکه حالتو بهتر کنن فقط گند بزنن به اعصابت

ولی باز ادامه بدی سخته

تا حالاش که این کارو کردم

ولی میدونی یه جای کار میلنگه

اینکه اون روزایی که درگیر این جنگ مسخره بین خودمو زندگی و بقیه بودم حواسم از یه جای زندگیم پرت شده بود

حواسم اصلا به پدر و مادرم نبود

تا به خودم اومدم دیدم پدرم رفته

رفتنی که برگشتی تووش نیست

هیچ موقع با بابام رابطه عاطفی جالبی نداشتم، و فکرشم نمیکردم که نبودش توی زندگی اینقدر منو دلتنگ خودش کنه

وقتی میری توی عمق این قضیه، که دیگه هیچ موقع تا وقتی زنده ای قرار نیست باباتو ببینی تازه میفهمی این دلتنگی قرار نیست هیچ موقع از بین بره یا کمرنگ شه

اون روزا که بچه بودمو توی خونه ی بابام بودم انقدر مغرور بودم هیچ موقع نمیتونستم باهاش کنار بیام. آخه رفتار من دقیقا به اون رفته بود

خیلی دلتنگشم، کاش اون روزایی که ازش دور بودم بیشتر حواسم به این بود که شاید یه روزی بیاد که دیگه نداشته باشمش

پدرم نوعیدت مبارک! 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها